کودکان چگونه دروغ گفتن را یاد می گیرند؟
|به نقل از مجله
چهاردیواری ؛ کودکان ذاتا دروغگو نیستند، بلکه علل و عوامل دیگری باعث
میشود تا کودک تبدیل به شخصی دروغگو شود. آنها ممکن است به تقلید از پدر و
مادر یا دیگران دروغ بگویند. برای مثال، پدری که بدهکار است و به کودک خود
میگوید: «هر کسی آمد یا تلفن کرد بگو پدرت خانه نیست.» یا مهمانی میرسد و
مادر میگوید: «بگو مادرت رفته دکتر.» در این صورت او دروغ گفتن را نوعی
نفع شخصی میپندارد و به تقلید از پدر و مادرش به دروغگویی میپردازد.
بنابراین والدین وظیفه دارند از همان کودکی به فکر تربیت کودک خویش باشند،
از عوامل دروغگویی جلوگیری کنند و راستگویی و صداقتی که در نهاد فرزندشان
است را پرورش دهند، زیرا پرورش راستگویی را نمیتوان به زمان بزرگی کودک
حواله داد.
چرا کودکان دروغ میگویند؟
ـ دروغ گفتن کودکان ممکن است برای انتقامجویی، آزار شخص یا کینهتوزی
باشد. برای مثال کودک گلدانی را میشکند و آن را به خواهرش نسبت میدهد.
ـ کودک ممکن است برای پنهان کردن خطاهایی که مرتکب شده است، دروغ بگوید.
این نوع دروغ گفتن با تنبیه رابطه مستقیم دارد. مثلا کودک بشقابی را شکسته
و به علت ترس از تنبیه شدن اظهار بیاطلاعی میکند.
ـ دروغ گفتن آنها ممکن است ارادی یا غیرارادی باشد. مثل گفتن قصههای
ساختگی برای جلب توجه پدر و مادر یا تحسین و تشویق دیگران یا به دلیل نسبت
دادن خوبیهایی به خود. این نوع دروغ گفتنها بیشتر جنبه خیالپردازی و
گزافهگویی دارد و در بیشتر مواقع برای ارضای شخص مورد استفاده قرار
میگیرد و به هر اندازه که احساس بیمحبتی و بیتوجهی بیشتر باشد، دروغ
گفتن کودک افزایش مییابد.
ـ بعضی کودکان نیز هدف خاصی از دروغ گفتن ندارند، بلکه به دلیل عادت و تربیت غلط والدین دروغ میگویند.
دلایل دروغگویی کودکان
ـ محیط خانواده: یکی از مهمترین عوامل تعلیم و تربیت کودک محیط خانواده
است، زیرا در محیط خانواده است که شخصیت او شکل میگیرد. اگر محیطی که
کودک در آن رشد میکند و بزرگ میشود محیط راستی و صداقت باشد و همه افراد
خانواده با یکدیگر صادقانه رفتار کنند و حرف بزنند، بچههای آنها نیز
راستگو خواهند شد. برعکس اگر پدر و مادر به یکدیگر حتی به فرزندان خویش
دروغ بگویند، طبیعی است که بچههای آنها دروغگو میشوند.
حال این پرسش پیش میآید که چگونه از کودکی که گوشش با دروغ آشنا شده، میشود انتظار داشت که راستگو بار آید؟!
ـ تلقین کردن: متاسفانه بعضی والدین نهتنها خودشان دروغ میگویند، بلکه
دروغ گفتن را به کودک خویش تلقین میکنند. برای مثال، پدر در خانه است،
ولی به فرزندش میگوید: «به فلانی بگو: بابام خونه نیست…»، این قبیل
والدین باید بدانند که بزرگترین خیانت را در حق کودک دلبندشان انجام
دادهاند. بنابراین اگر میخواهید کودکی راستگو داشته باشید، در ابتدا
باید از خودتان شروع کنید و برای فرزندتان نیز بهترین الگو و سرمشق باشید.
ـ ترس از تنبیه شدن: یکی از مهمترین عواملی که کودک را مجبور به دروغ
گفتن میکند، ترس از تنبیه شدن توسط پدر و مادر است. برای نمونه، بچه لیوان
از دستش افتاده و شکسته است و میترسد که پدر و مادرش او را تنبیه کنند.
بنابراین وقتی از او میپرسند تو لیوان را شکستی؟ یا میگوید، نه یا این
کار را به گردن دیگری میاندازد. مثلا میگوید: من دیدم خواهرم لیوان را
شکست. در صورتی که اگر پدر و مادر باتدبیر و آگاه باشند و برای تعلیم و
تربیت کودکشان برنامه درست و صحیحی داشته باشند، چنین ترسی برای فرزندشان
به وجود نخواهد آمد تا دروغ بگویند و بتدریج به دروغ گفتن عادت کند.
اگر شکستن لیوان در اثر بیاحتیاطی بود، پدر و مادر باید با لحنی
دوستانه توصیه کنند که کودک در کارهایش بیشتر دقت کند تا دیگر این اتفاق
تکرار نشود و اگر عمدا آن را شکسته باز هم تنبیه و کتک چاره کار نیست. در
این مورد آنها باید توجه داشته باشند که بچه ذاتا بد نیست و حتما علتی
داشته. شما باید سعی کنید علت اصلی این کار را پیدا کنید. وقتی علت را
برطرف کردید، آن وقت دیگر این کار تکرار نخواهد شد. مثلا ممکن است مورد
بیتوجهی شما قرار گرفته باشد.
ـ تهدید کردن: هیچ گاه کودک را به چیزی تهدید نکنید که قصد انجامش را
ندارید. برای مثال نگویید اگر این کار را انجام بدهی تو را میکشم یا از
پنجره پرتت میکنم بیرون… شما با این گونه تهدیدهای دروغی فقط کودک را به
دروغ گفتن عادت میدهید. در نتیجه باید همان چیزی را بگویید که میخواهید
انجام دهید و درست هم هست که انجام بدهید.
ـ متاسفانه بعضی از والدین وقتی فرزندشان کار بدی انجام میدهد، او را
تبرئه میکنند و آن کار بد را به دیگران نسبت میدهند. مثلا میگویند: مینا
دختر خوبی است، این کار را نکرده، دختر همسایه این کار را انجام داده است؛
این کار شما از یک طرف دروغ گفتن را به کودک تلقین میکند و یاد میدهد و
از طرف دیگر به طور عملی به او یاد میدهید که میتواند کارهای بد و زشت را
انجام دهد و به گردن دیگران بیندازد.
ـ سختگیری کردن: والدینی که نسبت به فرزند خویش بیش از حد سختگیری
میکنند و توقعاتی بیش از توانایی او دارند ممکن است کودک را به دروغ گفتن
وادار کند. برای مثال، پدر و مادری که میدانند فرزندشان در دروس ریاضی و
علوم… ضعیف است، توقع دارند شاگرد اول شود. کودک هم چون در این دروس ضعیف
است هر چه درس میخواند و تلاش میکند، نمیتواند طبق توقع پدر و مادرش
شاگرد اول شود. بنابراین چون میخواهد رضایت آنها را به دست آورد، دروغ
میگوید. مثلا میگوید: سر جلسه امتحان حالم خوب نبود، دلم درد میکرد و…
.
اما اگر والدین این کودک میزان تواناییهای فرزندشان را میشناختند و
توقعات بیجا نداشتند، آن وقت فرزندشان مجبور نبود دروغ بگوید و بتدریج
برایش این صفت زشت عادی شود.
ـ سوال پیچ کردن: اگر میدانید که فرزندتان کار بدی انجام داده و باید
او را راهنمایی کنید بهتر است او را سوالپیچ نکنید تا به کارش اعتراف کند.
کودک ممکن است از گفتن حقیقت خجالت بکشد. در نتیجه حقیقت را پنهان کرده و
دروغ میگوید. در اینجا خوب است به جای سوالپیچ کردن، به او بگویید من همه
چیز را میدانم. مثلا میدانم کتاب خواهرت را تو برداشتی، کار خوبی نکردی،
او فردا امتحان دارد و باید درس بخواند، فورا برو کتابش را پس بده و از او
معذرتخواهی کن.
و در پایان سعی کنیم با دروغ نگفتن الگوی خوبی برای فرزندانمان باشیم، زیرا کودکان از پدر و مادر خود الگو میگیرند.