مکانیسم‌های دفاعی بعد از طلاق بعدازطلاق چه باید کرد؟

مکانیسم‌های دفاعی بعد از طلاق بعدازطلاق چه باید کرد؟Reviewed by بلانیان on Sep 9Rating:

مکانیسم‌های دفاعی بعد از طلاق

مکانیسم‌های دفاعی بعد از طلاق

 

مکانیسم‌های دفاعی بعد از طلاق

مطمئناً طلاق یک ضربه روحی خواهد داشت اما اینگونه هم نیست که بعد از طلاق زندگی نابود شود و دیگر نتوان به روزگار خوش قبل برگشت.

اگر طلاق گرفته‌اید، احتمالاً درگیر احساسات رنج‌آوری هستید که معمولاً بعد از خاتمه روابط عاطفی به سراغتان می‌آید. با اینکه جنس طلاق از نوع دوری است و ماهیت دوری، دلتنگی و غم و غصه است، اما فراموش نکنید که همیشه رنگ طلاق سیاه نیست. می‌توان گاهی رنگ طلاق را سفید هم دید و به آن به‌عنوان نگاه درمانی نگریست و از آن باعنوان راه نجات نام برد.

طی کردن مراحل عاطفی بعد از طلاق بسیار دشوار است و هر یک از همسران برای آسان نمودن این مسیر باید بدانند که به یک اندازه در اشتباهاتی که به جدایی ختم شده سهم داشتهاند و هر کدام برای زندگی با آرامش و به دور از تنش و استرس باید همسر سابق را در زندگی گذشتهاش ببخشد. البته ناگفته نماند که بخشش به زودی امکانپذیر نیست و گاه دیده شده که فرد به مدت زمان طولانی نیازمند است و باید برای زندگی جدید، گذشتهاش را برای همیشه به آرشیو بسپارد.

با همه این تفاصیل، متأسفانه با توجه به آمارهای ارائه داده شده، برخی از زنان و مردان مطلقه بعد از جدایی بهصورت هشیارانه یا ناهشیارانه برای فرار از واقعیت طلاق به دلایل مختلف به راهکارها و مکانیسمهای دفاعی ناخوشایند و متفاوتی متوسل میشوند که در زیر به چند مورد از آنها اشاره میشود:

انکار

بعضی از افراد مطلقه بعد از جدایی دست به مکانیسم دفاعی انکار میزنند که ناشی از ترس آنهاست. مسلماً بارها با کسانی که تازه از شکست عاطفی خارج شدهاند، روبهرو شدهاید که گفتهاند؛ «نمیتوانم باور کنم که چنین اتفاقی برای من افتاده است.» در نظر آنها جدایی بهقدری بزرگ است که برایشان قابل باور نیست و این واکنش، فرد جدا شده را از رویارویی با این سؤال مهم باز میدارد: «چرا روابط عاطفی من از هم پاشید؟»

پاسخ به چنین سؤالی معمولاً ساده نیست. از اینرو جواب این سؤال مستلزم تلاش و گذشت زمان است و تا زمانی که زن و مرد نتوانند پایان یافتن این روابط را بپذیرند، در فرایند بازسازی دچار مشکل خواهد شد. این دسته از افراد گاهی فکر میکنند میتوانند روابط گذشتهشان را از سر گیرند. تحقیقات نشان داده است که هرچقدر احساس خودارزشمندی در شخص قویتر باشد، پذیرفتن جدایی برایش راحتتر است. اگر انکار جدایی، پیش رفتن در مسیر بازسازی را برای فرد مطلقه مشکل ساخته است، شاید لازم است که با کمک روانشناس احساس خودارزشمندی را در خود تقویت کند.

خشم

خشم بعد از دوران جدایی خطرناک است و اگر درست با آن برخورد نشود، تمام مسیر زندگی آینده را به آتش میکشد. به عقیده بسیاری از روانشناسان، سرکوب کردن خشم یکی از عوامل مهم افسردگی است. طلاق بهخودی خود تا حدی فرد را افسرده میسازد و سرپوش گذاشتن روی عصبانیت در مراحل اولیه جدایی، افسردگی را نیز بیشتر میکند. در مقابل، عدهای دیگر از روانشناسان بر این اعتقادند که خشم و افسردگی دو حالت عاطفی مجزا هستند. آنچه مهم است این است که خشم باید به روش سالمی ابراز شود. گاه دیده شده که در این دوران خشم بهصورت خشونت شدید نشان داده شده است. زن و مرد مطلقه باید بدانند که خودشان مسئول خشمشان هستند و این احساس آنهاست و نباید توفان غضب خود را بهطور مستقیم بر سر همسر سابقشان خالی کنند و از او انتقام بگیرند و این کار معمولاً بیفایده است.

برای درمان خشم ناشی از طلاق، بهترین راه آن است که هرکدام از زوجها قبول کنند که هر چقدر همسر قبلیشان در پاشیدهشدن زندگی سهم داشته، آنها هم به همان نسبت سهم داشتهاند. برخی از روانشناسها از روش صندلیدرمانی استفاده میکنند و از افراد میخواهند که یک صندلی روبهروی خود بگذارند و تصور نمایند که همسر سابقشان روی صندلی نشسته و آن هنگام غضب و خشم خود را خالی نمایند.

افسردگی

افسردگی بیماری شایعی است که دومین رتبه بیماریها را در جامعه از نظر تحمیل هزینههای بهداشتی، روانی، اجتماعی و اقتصادی به خود اختصاص داده است. بهطور معمول افسردگی تا مدت زمان طولانی مهمان افراد مطلقه میشود که متأسفانه بیش از هر احساس دیگری آزاردهنده است. سرعت بهبود و بازسازی بعد از طلاق بستگی به سرعتی دارد که شخص جدا شده احساسات منفی از ازدواج گذشتهاش را رها کند و به زندگی روزمره خود بپردازد. در این هنگام، افسردگی بهندرت سراغ وی میرود، اما اگر آن شخص نتواند احساسات گذشته خود را رها کند به سمت افسردگی پیش میرود. زمانی افسردگی در زنان و مردان مطلقه شدت میگیرد که نمیدانند در آینده چه وضعیتی در انتظارشان است و با کاهش اعتماد بهنفس و کاهش پذیرش شخصیت فردی مواجه میشوند. در این دوره، خشم، تأسف، عشق و نفرت با یکدیگر در هم میآمیزند و فرد افسرده بعد از جدایی مدام با یادآوریهای مکرر گذشته و بررسی رابطه ازهم گسیخته دچار اختلال تمرکز میشود و نمیتواند به هیچ چیز بهطور طبیعی فکر کند.

روانشناسان توصیه میکنند که افراد برای خروج از بحران افسردگی، به سمت ورزش روی بیاورند؛ چرا که تأثیرات مثبت ورزش بر بدن همواره مورد توجه قرار گرفته و افرادی که ورزش میکنند نسبت به سایرین احساس رضایت بیشتری مینمایند. در واقع، ورزش یک نوع داروی ضد افسردگی است.

انزوا طلبی

گوشهگیری و انزواطلبی، عارضهای است که باعث میشود فرد از برقرار کردن ارتباط با افراد محیط خارج دوری کند و از حضور در فعالیتهای جمعی سرباز میزنند که متاسفانه در افراد بیوه بسیار شایع است و اگر درمان نشود، به بیماریهای حاد خلقی منجر میشود. یکی از استرسهایی که مردان و زنان بعد ازجدایی با آن روبهرو میشوند، این است که چگونه جریان طلاق را به اطرافیانشان توضیح بدهند و برای اینکه با این مسئله مواجه نشوند، سعی میکنند از بودن در جمع تا حد امکان بپرهیزند، که این مسئله سبب درونگرایی شدید فرد میشود. البته یکی دیگر از مسائلی که به گوشهگیری منجر میشود و مخصوصاً در زنان مشاهده میشود، به دلیل دیدگاه سنتی حاکم بر جامعه است و این دسته از افراد برای آنکه از زیر تیغ نگاه دیگران و قضاوتهایشان در امان باشند، تنهایی را برمیگزینند.

زنان و مردان بعد از متارکه، به جای انزوا و دوری از جمع، باید روابط دوستانه خود را گسترش دهند و سعی کنند رفتوآمد با افراد مختلف را تجربه نمایند. روانشناسان معتقدند برای جلوگیری از منزویشدن باید افراد قابلیت، استعداد و مهارتهایشان را افزایش دهند و وقتشان را صرف انجام کارها و فعایتهایی نمایند که دوست دارند و از آن لذت میبرند. تنها ماندن به این معنا نیست که فرد مطلقه باید انزواطلبی را اختیار کند و یا به دنبال کسی باشد که دوباره به دستش بیاورد. کسی که میخواهد بعد از طلاق مثل یک انسان غارنشین و به دور از مردم زندگی کند حتما باید از متخصصان کمک گیرد.

ازدواج مجدد

افراد مطلقه به دلیل فرار از بحران ناشی از طلاق مثل بروز مشکلات مالی، روانی و اجتماعی، فرار از حرفها و طعنههای دیگران و ترس از تنهایی خیلی سریع میخواهند وارد یک رابطه جدید عاطفی بشوند که این مسئله خطرناک است؛ چرا که فرد باید از نظر عاطفی، احساسی و روانی نسبت به همسر سابق کاملاً خنثی شده باشد. منظور از حس خنثی یعنی اینکه فرد یک دوره زمانی را صرف بازسازی و بهبود رابطه گذشتهاش کرده باشد و از راهکارهای صحیح کمک گرفته باشد. ازدواج مجدد به مراتب سختتر از ازدواج اول است، زیرا اگر با شکست مواجه شود آثار زیانبار اجتماعی و روانی گستردهتری را به بار میآورد. در واقع، تشکیل زندگی مشترک بعد از طلاق نباید بدین منظور باشد که عشق و عاطفه را فرد مطلقه از شخص مقابلش دریافت کند، بلکه آن فرد باید به حدی برسد که بتواند عشق خود را به طرفش هدیه کند و صرفاً برای پرکردن خلأ عاطفی و انتقام تشکیل زندگی مجدد ندهد. روانشناسان بر این باورند تا زمانی که دوران سوگواری بعد از طلاق پایان نپذیرفته است نباید به ازدواج مجدد فکر کرد. اما متاسفانه گاه دیده شده مخصوصاً زنان پس از طلاق بهدلیل مشکلات مالی و اقتصادی بهزودی تن به ازدواج میدهند. «توان مستقل زیستن» چیزی است که هر فرد بعد از طلاق به آن نیاز دارد.

ترک وطن؛ مهاجرت

زنان مطلقه بهدلیل آنکه تحت فشارهای روحی زیادی قرار دارند و به مرور از سوی خانواده و جامعه برایشان مشکلات پیش میآید، به قول معروف فرار را بر قرار ترجیح میدهند. کسانی که مهاجرت و ترک وطن را سرلوحه برنامهشان قرار میدهند، مدام از شرایط حاکم بر جامعه مینالند و از آینده میهراسند؛ چرا که عدهای از آنها بر این باورند که ممکن است از سوی همسر سابقشان مورد تهدید و آزار قرار گیرند یا اینکه معاشرتهایشان چون قبل از دوران ازدواج بهشدت از سوی خانواده نخستین کنترل میشد، حال که مطلقه شدهاند این کنترل بیشتر میشود. در صورتی که فرد مطلقه باید این باور را قبول کند که ترس بخش عمدهای از احساسات پس از طلاق است که با گذشت زمان کمرنگ میشود. درمانگران بر این باورند که این دسته از افراد دچار نوعی احساس گناه نابهجا هستند و نمیتوانند پدیده طلاق را بپذیرند و نیاز به دوره بازسازی دارند، اما اکثر مهاجرت افراد بعد از جدایی، قبل از دوران بازسازی و سپری کردن مرحله سوگواری صورت میپذیرد. فرد بعد از جدایی به دلیل تنش و تحمل فشارهای متعدد حق دوباره زیستن و داشتن یک زندگی آرام را دارد و نباید این حق را از خود با فرار از وطنش بگیرد. وی بهعنوان شخصی بالغ پس از مرحله بازسازی و بستن پرونده زندگی سابقش میتواند بهعنوان فردی مستقل برای آینده خود برنامهریزی کند.

حمایت خانواده

در همه مکانیسمهای دفاعی و مسائلی که در بالا ذکر شد، حمایت عاطفی خانواده نخستین فرد مطلقه امری بسیار حیاتی است، چرا که پشتیبانی آنان از فرزندشان بهخصوص دختر تا حدی به بهبود و بازسازی مشکلات وی کمک میکند. خانواده در این زمینه باید به جای ملامت کردن، سعی کند نقش خود را در کل ماجرا پیدا کند. روانشناسان بر این باورند که وقتی فرزندی اقدام به خودکشی میکند، والدین بر بالین وی میروند و او را سرزنش نمیکنند، بلکه به ترمیم، مراقبت و حمایتش میپردازند. در زمینه طلاق نیز شرایط باید به همینگونه باشد. خانواده باید بهجای موضعگیری همین کار را ادامه دهند. از مهمترین نیازهای افراد بعد از جدایی، داشتن خانوادهای است که نشان ندهند طلاق لکه ننگی بر دامان خانواده است وامیدبخش آن باشند که طلاق پایان زندگی نیست و شکست میتواند تجربهای حیاتی و مقدمه پیروزی باشد و در نتیجه، فرد جداشده در پذیرش واقعیت طلاق راحتتر خواهد بود و فشار کمتری را احساس خواهد کرد و حالت دفاعیاش نسبت به این پدیده کمرنگتر خواهد شد.

About Author

Tags:, , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,

Add a Comment