نامه صدام به هاشمی رفسنجانی
|پنجمین و آخرین نامه “صدام” به مقامات ایرانی در ساعت ۱۰:۳۰ صبح روز چهارشنبه ۲۴ مراد ۱۳۶۹ به وقت تهران از رادیو “صوت الجماهیر بغداد” قرائت شد.
در این نامه صدام در عین اینکه جملات عوامفریبانهای را به کار برده و انگار نه انگار که وحشیانهترین جنایات را علیه دو ملت ایران و عراق انجام داده، تمام شرایط ایران برای برقراری صلح میان دو کشور از جمله قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر، عقبنشینی نیروهای عراقی از اراضی اشغال شده ایران و آزادی اسیران ایرانی را میپذیرد.
متن نامه صدام به شرح ذیل است:
بسمالله الرحمن الرحیم
«جناب آقای علیاکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهوری محترم اسلامی ایران
پس از اتکال بر خداوند متعال و به نیت از بین بردن تمامی موانعی که بر سر راه ایجاد روابط برادرانه میان تمام مسلمانان و از جمله برادران مسلمان ایران وجود دارد و به منظور فعال ساختن جدی و هماهنگ کردن برادران مؤمن جهت رویارویی با اشراری که میخواهند به مسلمانان و امت عرب ضربه بزنند و برای اینکه ایران و عراق را از تحریکات و بازیهای قدرتهای شرور بینالمللی و وابستگان آنان در منطقه بازداریم و به منظور هماهنگی با روح اصولی که در ۱۲ اوت ۱۹۹۰ به منظور ایجاد صلح دائمی و همه جانبه در منطقه اعلام کردیم و خواست ما از آن نامه برقراری صلح دائم و همه جانبه در منطقه بود و برای آن که از هرگونه بهانهای که مانع از همکاری و موجب افکار بد شود، ممانعت کند و همچنین برای این که امکانات عراق، دور از صحنه رویارویی عظیم معطل نماند و به منظور به کار گرفتن آنها در جهت اهدافی که مسلمانان و اعراب شرافتمند به حق بر آن توافق دارند و دوری جستن از تداخل سنگرها و کینهها و بغضها و برای آن که خیرخواهان راه خود را در بازگشت روابط عادی خواهند یافت، به عنوان ثمره مذاکرات از زمان نامه ۱۹۹۰٫۰۴٫۲۱ ما، تا آخرین نامه شما در هشتم اوت ۱۹۹۰، به عنوان حل نهایی و روشنی که جای هیچگونه ابهامی باقی نگذارد، تصمیمات زیر را اتخاذ کردیم:
۱ – موافقت با پیشنهاد شما که در نامه جوابیه مورخ هشتم اوت ۱۹۹۰ توسط «برزان ابراهیم تکریتی» نماینده ما در ژنو از آقای سیروس ناصری نماینده شما دریافت شد. پایه قرار دادن قرار داد ۱۹۷۵ به عنوان اصول منسجم با آنچه که در نامه ۳۰ ژوئیه ۱۹۹۰ به ویژه در مورد تبادل اسرا و بندهای ۶ و ۷ از قطعنامه ۵۹۸ آمده است.
۲ – بر اساس آنچه که در بند اول این نامه و آنچه که در نامه مورخ ۳۰ ژوئیه ۱۹۹۰ آمده است، ما آمادهایم هیاتی را به تهران بفرستیم و یا هیاتی توسط شما به بغداد اعزام شود تا موافقتنامهها را جهت امضا آماده کند.
۳ – به عنوان ابتکار حسن نیت، ما از روز جمعه هفدهم اوت (۱۳۶۹٫۵٫۲۶) نیروهای خود را از مرزهای شما فرا میخوانیم و تنها نیروهای سمبلیکی را به عنوان نگهبانان و پلیس مرزی باقی میگذاریم تا در شرایط طبیعی به وظایف روزمره خود عمل کنند.
۴ – کلیه اسرای جنگ با تمام تعداد بازداشت شدگان را فوراً از راه مرزهای زمینی از جمله “خانقین” و “قصر شیرین” و مناطقی که مورد توافق دو طرف خواهد بود، آزاد خواهیم کرد و ما اولین گام در این زمینه را روز جمعه هفدهم اوت برخواهیم داشت.
آقای رفسنجانی رئیس جمهور، با این تصمیم ما همه چیز روشن و تمام خواستهها و مسائلی که بر آن تکیه میکردید، تحقق مییابد و چیزی نمانده است مگر آن که موافقتنامهها آماده و امضا شود تا هر یک از ما جهت ورود به زندگی جدید، اشراف واضح داشته باشیم.
همکاری ما باید در سایه اصول اسلامی و احترام متقابل و دور کردن طرفهایی باشد که خواستار شر برای منطقه هستند و قصد دارند از آب گلآلود ماهی بگیرند و شاید با یکدیگر همکاری کردیم تا خلیج (ِفارس)، دریاچه صلح و امن و خالی از ناوگان و نیروهای خارجی باشد که بدخواه ما هستند. به علاوه همکاری در مسائل حیاتی دیگر- والله اکبر والحمدلله.
صدام حسین – رئیس جمهوری عراق – ۲۳ محرم ۱۴۱۱ ه – ۱۴ اوت ۱۹۹۰ م.»
متن کامل پاسخ رئیس جمهوری اسلامی ایران به نامه پنجم رئیسجمهور عراق به شرح زیر است:
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدالله علی ما انعم و له الشکر علی ما الهم
ریاست جمهوری محترم عراق جناب آقای صدام حسین
نامه مورخ ۱۳۶۹٫۵٫۲۳ (۱۴ اوت ۱۹۹۰) جنابعالی دریافت شد. اعلام پذیرش مجدد معاهده ۱۹۷۵ از سوی شما راه اجرای قطعنامه و حل اختلاف در چارچوب قطعنامه ۵۹۸ و تبدیل آتش بس موجود به صلح دائم و پایدار را هموار ساخت.
شروع عقبنشینی نیروهای شما از اراضی اشغالی ایران را دلیل صداقت و جدی بودن شما در راه صلح با جمهوری اسلامی ایران به حساب میآوریم و خوشبختانه در موعد مقرر آزادی اسراء هم آغاز گردید که امیدواریم عقبنشینی نظامیان شما طبق زمانبندی اعلام شده و آزادی اسرای دو طرف با آهنگ و سرعت هر چه بیشتر ادامه یافته و تکمیل گردد.
همانگونه که از طریق نماینده ما، در ژنو به اطلاع رساندهایم اکنون ما برای پذیرش نمایندگان شما در تهران آمادگی داریم و امیدواریم با تداوم جوّ مثبت و حسن نیت موجود بتوانیم به صلح جامع و پایدار با حفظ همه حقوق و حدود مشروع دو ملت و دو کشور اسلامی دست یابیم.
والسلام علیکم
اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری اسلامی ایران
۱۳۶۹/۵/۲۷
در همین باره سردار سرلشکر “سید یحیی صفوی”، مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا میگوید:
«در قیام کربلا، جبهه مقابل امام حسین(ع)، یزیدیان با نهایت کفر و شرک حضور داشتند و آشکارا کفر و شرک میورزیدند و برایشان مهم نبود که مسلمانان راجع به آنها چطور قضاوت میکنند و از سوی دیگر در جنگ تحمیلی، برای ما کفر صدام به وضوح روشن بود و مشرکینی که پشتیبان صدام بودند، قساوت و بیرحمی شان آشکار بود. قساوت صدام آن قدری بود که فقط مردم ایران را شامل نمیشد و این قساوت را در بمباران شیمیایی حلبچه عراق به وضوح میتوان دید.».
سردار صفوی میافزاید: «در کربلای حسین ابن علی(ع)، شکست ظاهری حاصل شد، ولی در کربلای ایران هم پیروزی ظاهری هم پیروزی باطنی با ایران بود. عراقیها میخواستند جمهوری اسلامی را سرنگون کنند. آنها میخواستند خوزستان را از ایران جدا کرده و قرارداد ۱۹۷۵ را لغو کنند که نتوانستند. ما به طور قطع پیروز از این جنگ بیرون آمدیم، هم کشورمان و هم منافعمان را حفظ کردیم. صدام در آخرین نامه خود به آقای هاشمی قبل از حمله به کویت نوشته بود که من تمام بندهای قرارداد ۱۹۷۵ را قبول دارم.».
گفتنی است پذیرش رودخانه شط العرب به عنوان خط مرزی دو کشور بر اساس قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر، مسئلهای اساسی بود. بر اساس بیانیه الجزایر، عراق با پذیرش «خط تالوِگ» به عنوان خط مرزی دو کشور، در واقع حاکمیت ایران را بر اروند رود پذیرفته بود.
اقدام صدام در پاره کردن بیانیه الجزایر در مقابل دوربین تلویزیون در سال ۱۹۸۰ و طرح مجدد ادعای حاکمیت مطلق عراق بر اروند رود، نقطه شروع جنگ بود. مذاکرات دو کشور بعد از برقراری آتش بس عمدتاً بر محور درخواست عراق در مورد همین مسئله بود. اما صدام تصمیم گرفت تا تغییر روش دهد.
وی در نامه چهاردهم اگوست خود گفته بود: «آقای هاشمی رئیس جمهور، با تصمیم ما همه چیز روشن شده و آنچه میخواستید و بر آن تاکید داشتید، حاصل شده است.».
پیشنهاد غیر منتظره صدام به ایران با مسئله تجاوز به کویت مرتبط بود. او میخواست از جناح شرقی خود و اینکه ایران در هیچگونه اتحاد نظامی تهاجمی علیه عراق مشارکت نخواهد کرد، اطمینان یابد و سربازان خود را به منظور بهکارگیری در مرز کویت- سعودی، آزاد سازد.
حاکم عراق در نامهاش هر چه بیشتر مواضع رئیس جمهور ایران را مورد تایید قرار داد. وی در توجیه پیشنهاد خود چنین گفت: «نباید قابلیتهای عراق در یک جنگ بزرگ خارجی هدر رود، بلکه این تواناییها باید در جهت اهداف مشترک مسلمانها و اعراب مورد استفاده قرار گیرند»!!
صدام با پیشنهاد امضای پیمان صلح امیدوار بود بتواند ایران را متقاعد سازد تا تحریمهای تجاری علیه عراق را نقض کند؛ بنابراین برداشت صدام از مناسبات عادی بین دو کشور، مشارکت ایران و عراق در جهت تأمین امنیت خلیج فارس و دور نگهداشتن منطقه از حضور نیروها و ناوگانهای خارجی و همچنین مشارکت در سایر امور حیاتی بود.
این پیشنهاد پس از دو سال مذاکرات متناوب و بیثمر بین دو کشور که آتش بس آگوست ۱۹۸۸ را در پی داشت، مطرح شد. آتش بس بر پایه قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت در بیستم جولای ۱۹۸۷ استوار بود. این قطعنامه از طرفین خواسته بود نسبت به آتشبس فوری و عقبنشینی نیروها به سوی مرزهای بینالمللی اقدام کنند تا زمینه مبادله اسرا فراهم شود.
جمهوری اسلامی ایران همواره این مسئله را مطرح میکرد که لازمه صلح این است که جامعه جهانی، رژیم بعث عراق را به عنوان متجاوز بشناسد.
پذیرش قطعنامه از سوی ایران در شرایطی صورت میگرفت که این کشور بخشهای مهمی از خاک عراق را در تصرف خود داشت. علاوه بر این، بندهای قطعنامه به گونهای تنظیم شده بودند که بر اساس آن لازم بود خروج نیروها همزمان با اجرای آتشبس صورت گیرد. از این رو، از ایران خواسته میشد که از چانهزنی و تبلیغات علیه عراق دست بکشد. تهران در برابر پیشنهادات فوق – خروج نیروها قبل از اجرای آتشبس – مقاومت میکرد.
مرحله جدید مذاکرات در بیست و یکم آوریل ۱۹۹۰ با ارسال نامه صدام حسین خطاب به حضرت آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب و هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهوری وقت ایران آغاز شد. وی در این نامه مذاکره مستقیم بین رهبران دو کشور برای دستیابی به نوعی توافق را پیشنهاد کرده بود.
این پیشنهاد منجر به مبادله نامههایی بین رفسنجانی و صدام شد که در مجموع، شش نامه از سوی حاکم عراق خطاب به همتای ایرانی و چهار نامه از هاشمی رفسنجانی به صدام بود. این تبادل، دور تازهای از مذاکرات را موجب شد که با پیشنهاد نمایشی صدام به هاشمی رفسنجانی در چهاردهم آگوست به اوج خود رسید.
صدام سعى داشت حرکت عراق را با جنبش عربیسم پیوند دهد و چنین وانمود سازد که این درگیرى فقط یک اختلاف بین ایران و عراق نیست، بلکه معارضه بین ایران و اعراب است.
وی در نامه اول خود به هاشمی رفسنجانی اظهار میدارد که «عراق همزمان هدف توطئههای صهیونیسم و امپریالیسم است، زیرا این کشور مانع و خطری در برابر توسعه صهیونیسم به حساب میآید! دشمنان سعی دارند با تضعیف عراق دست صهیونیسم را در تهدیدات و اجرای نقشههای شوم خود در منطقه و ادامه اشغال فلسطین و بیتالمقدس عرب باز نگهدارند! این نیروها مایلند آتش درگیری مجددی را بین ایران در یک سو و عراق و امت عرب از سوی دیگر، شعلهور سازند»! وی اظهار میدارد که عراق از سوی کشورهای مترقی منطقه حمایت میشود!
هاشمی رفسنجانی این ادعای صدام را بیپاسخ نگذاشت. وی در پاسخ اظهار داشت: «البته ما هیچ مشکلی با امت عرب نداریم و از همکاری صادقانه برخی دولتهای عربی بهرهمند هستیم… این نکته را همه میدانند که ایران مدافع راستین نهضت فلسطین است نه عراق.».
وی در نامه دوم خود نوشت: «انقلاب اسلامی از ابتدای کار و همیشه عظمت و اقتدار اسلام و مسلمین، مبارزه علیه دولت غاصب اسرائیل و آزاد سازی فلسطین را هدف خود قرار داده است.».
رئیس جمهور وقت ایران در نامه ۱۸ ژوئن خود در پاسخ به دعوت صدام از ایران برای پیوستن به مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم میگوید: «شما خود را مدافع فلسطینیها، متولی امور آنها و نیروهای مقاومت در برابر تجاوزات امپریالیستها قلمداد میکنید و از ما دعوت میکنید که به صف مبارزین بپیوندیم، اما نویسندگان این نامه آگاهی دارند که جمهوری اسلامی ایران پیشگام مبارزه علیه امپریالیسم و هدف اصلی تجاوزات استکبار است… اگر همه دولتهای عربی با انقلاب ایران همکاری کنند [چنانکه عراق آشکارا از این امر سر باز زده است] توازن قوا در خاورمیانه به نفع اسلام و مسلمین تغییر خواهد کرد. علاوه بر این، نیروهای مترقی منطقه پشتیبان ایران هستند و متقابلاً، عراق بر خلاف ادعای صدام، از سوی سلاطین، شیوخ و رهبرانی که اعضای امت عرب به حساب نمیآیند، حمایت میشود.».
صدام اجلاسی را با ترکیب ذیل در نظر داشت:
در طرف عراقی، شخص صدام، جانشین فرماندهی و عزت ابراهیم جانشین شورای فرماندهی انقلاب، و در طرف ایرانی، دو مقام عالیرتبه یعنی آیت الله خامنهای و هاشمی رفسنجانی.
صدام گمان میکرد در نشستی در چنین سطح، مذاکره کنندگان از اقتدار لازم برای دستیابی سریع و مؤثر به توافق برخوردار خواهند بود. وی برای آغاز مذاکرات، ۲۸ آوریل یا ۷ روز پس از رسیدن اولین نامه به دست مقامات ایرانی را پیشنهاد کرده بود.
شاید صدام بیش از حد به قدرت مجاب کنندگی خود ایمان داشت و با این باور که روزی رو در روی رهبران ایران مینشیند، موضوعاتی را برای نتیجه گیری سریع و موفقیت آمیز مطرح میساخت.
صدام همچنین میپنداشت که رهبری ایران دچار تفرقه و تشتت شده است. بدین جهت خواستار آن بود که چنین موافقتنامهای به امضاء مقامات عالی ایرانی برسد.
وی در نامه دوم خود به هاشمی رفسنجانی در ۱۹ مه ۱۹۹۰ ایده نشستی با شرکت همه تصمیم گیرندگان عالی دو کشور را مطرح ساخت. او در نامهاش خطاب به رفسنجانی مینویسد: «شرکت چنین مقاماتی در مذاکرات توافق، از نظر روانشناختی و اخلاقی آنها را مقید به اجرا و پایبندی به توافقنامه مینماید و مانع تأثیر گذاری حوادث بعدی بر فرایند صلح میگردد.».
هاشمی رفسنجانی با نشستی در این سطح موافق نبود، لذا پیشنهاد کرد که «ابتدا مذاکره توسط یک نماینده اعزامی از عراق صورت گیرد و ملاقات در سطح بالاتر زمانی مورد پذیرش قرار خواهد گرفت که به نتایج مشخصی که مبنای مراحل بعدی قرار گیرند، دستیافته باشیم.».
هاشمی رفسنجانی در پاسخ به صدام نه تنها ایده برگزاری یک اجلاس اولیه را رد کرد، بلکه تاکید کرده بود که حضرت آیت الله خامنهای در هیچگونه مذاکرهای در هیچ سطحی شرکت نخواهند کرد. با این وجود، وی به حاکم عراق اطمینان داد که «نمایندگان ایران تحت رهنمودهای مقام معظم رهبری عمل کرده و اگر رئیس جمهور ایران در مذاکرات شرکت کند قطعاً دارای اختیارات تام خواهد بود و تصمیمات یقیناً اجرا خواهد شد و شما نباید از بابت مسائلی که در نامه خود طرح کردهاید، نگران باشید.».
رئیس جمهور وقت ایران در نامه ۱۸ ژوئن خود خطاب به صدام اعلام کرد: «ما راه صلح را به مذاکرات مستقیم محدود نخواهیم کرد و راههای دیگر از جمله مسیری (راه حل سازمان ملل) را که قبلا طی شده است، مسدود نمیکنیم.».
محتوای نامههای اولیه مبادله شده بین هاشمی رفسنجانی و صدام به کلیاتی از قبیل مسائل رویهای، طرح ادعاهای ایدئولوژیکی و بیان مواضع بسیار کلی محدود میشد. فقط در نامه ۳۰ جولای صدام برای اولین بار به طرح دقیق یک پیشنهاد پرداخته بود.
دو روز بعد، حمله به کویت صورت گرفت. با گذشت چهار ماه از مبادله نامهها و آغاز مذاکرات در ژنو هیچ تحولی که حاکی از نزدیک شدن طرفین به توافق باشد، صورت نگرفته بود.
هاشمی رفسنجانی اظهار داشت که نتیجهای که از مبادله نامهها حاصل شده است صرفاً ” نگارش نامهها و تطویل مذاکرات” بوده است و تاکید بیشتر بر صورت قضیه بوده است تا محتوا. مذاکرات ژنو موفقیت چندانی در دستیابی به وجوه اشتراک بین دیدگاههای طرفین نداشته است.
رئیس جمهور ایران حتی به نامه سوم صدام در ۱۶ جولای با پیشنهاد او مبنی بر اعزام یک نماینده شخصی به تهران، پاسخی نداد.
صدام پیشنهادات سیام جولای خود را در نامه چهارم خطاب به هاشمی رفسنجانی بیان کرد. وی پیشنهاد برگزاری یک اجلاس سران را دوباره مطرح ساخته و در توجیه آن چنین عنوان کرد که یک موافقتنامه صلح از سویی باید تمامی مسائل مهم بین دو کشور را مورد توجه قرار دهد و از سوی دیگر هرگونه توافقی باید جزئی از یک کل تجزیهناپذیر و مجموعه به هم پیوسته باشد به گونهای که شکاف در هر بخش از آن رخنه در تمامی مواد آن به حساب آید.
وی پیشنهاد کرد که عقبنشینی نیروها به مرزهای بینالمللی و مبادله اسرای جنگی در مدت دو ماه از تاریخ پذیرش نهایی یک موافقتنامه صلح صورت گیرد.
زبان بهکارگرفته شده از سوی وی پیچیده است، ولی همانگونه که هاشمی رفسنجانی اشاره کرده است، از نرمش مواضع صدام در مورد اروند رود حکایت میکند.
صدام به ایران پیشنهاد کرد که حقوق کشتیرانی و ماهیگیری ایران و شکلی از اداره مشترک – نه حاکمیت – را به رسمیت بشناسد.
صدام که خود در رأس رژیمی بود که ارزشی برای قوانین و موافقتنامههای بینالمللی قائل نبود، این بار میخواست موافقتنامهای را با ایران بر پایه ملاحظات قانونی منعقد سازد. وی پیشنهاد کرد که موافقتنامه تنها پس از طی تمامی مراحل تصویب بر اساس قانون اساسی دو کشور از قابلیت اجرایی برخوردار باشد.
وی پیشنهاد کرد که طرفین موافقتنامههای خود را به رؤیت دبیر کل سازمان ملل برسانند و حتی پیشنهاد کرد که از یک مرجع بینالمللی مثل شورای امنیت سازمان ملل به منظور تضمین اجرای موافقتنامه دعوت به عمل آید.
هاشمی رفسنجانی هرگز به نامه سیام جولای صدام حسین پاسخ نداد و قبل از اینکه چنین کاری بکند، صدام به کویت حمله کرد.
در سوم آگوست، یک روز پس از تهاجم، حاکم عراق نامه پنجم خود را به رئیس جمهوری ایران نوشت. این نامه آشکارا نشان دهنده نگرانی عراق از احتمال همکاری ایران با گروه دشمنان عراق بود. صدام ادعا میکرد که حمله عراق به کویت یک مسئله عربی است و ایران نباید در آن مداخله کند. وی بهطور صریح و بیپرده به ایران در مورد مداخله در این بحران هشدار داد.
صدام با بدگمانی اظهار داشت که گزارشاتی در مورد فعالیتهای سیاسی هاشمی رفسنجانی و ملاقاتهایش با فرماندهان نظامی ایران دریافت کرده است. وی همچنین اظهار داشت که در صورتی که ایران غیر عاقلانه رفتار کند یا با پیشنهاد سیام جولای وی موافقت نکند، ممکن است پیشنهاد خود را پس بگیرد!
پاسخ هاشمی رفسنجانی در ۷ آگوست به این نامه و به پیشنهادات تفصیلی سیام جولای صدام جالب است، زیرا مواردی را مطرح میکند که بیانگر موضع دائمی ایران در طول بحران کویت و حداقل تا قیام شیعیان در جنوب در فوریه – مارس ۱۹۹۱ را تشکیل میدهد.
از سویی رئیس جمهور وقت ایران خواهان ادامه مذاکرات بین ایران و عراق بود. او میدانست که موضع عراق در مورد اروند رود تا حدودی تغییر کرده است، اما پیشنهاد صدام همچنان برای ایران غیر قابل پذیرش بود.
بدین لحاظ هاشمی رفسنجانی میگوید: «پیشنهاد مشخص ما این است که قرارداد ۱۹۷۵ مبنای مذاکرات صلح قرار گیرد، زیرا بدون پایبندی به قراردادهای پیشین، خصوصاً پیمانی که حامل امضای شخص شماست، نمیتوان به گفتههای امروز اعتماد کرد.».
نامه ۱۴ آگوست صدام به عنوان تأییدی بر مواضع گذشته ایران تفسیر شد. روشن بود که این نامه از سوی ایران، حداقل در محیط داخلی و بینالمللی چگونه تفسیر خواهد شد. هاشمی رفسنجانی در پاسخ این نامه خطاب به صدام آورده است که ” اعلام شما مبنی بر پذیرش مجدد قرارداد ۱۹۷۵ راه را برای اجرای قطعنامه ۵۹۸، حل مسائل در چارچوب آن و گذر از آتش بس موجود به یک صلح پایدار هموار میسازد.”
علاوه بر این، عراق به سرعت خروج نیروهایش از خاک ایران را به اتمام رساند و مبادله سریع اسرای جنگی را آغاز کرد.
بین ۱۴ آگوست تا پایان ماه مارس ایران میزبان چندین هیئت نمایندگی بلند پایه عراقی بود. “طارق عزیز” در اوایل سپتامبر از تهران دیدار کرد و “علی اکبر ولایتی”، وزیر امور خارجه ایران در ماه نوامبر دیدار او را پاسخ گفت. “عزت ابراهیم” به اتفاق “سعدون حمادی” در اوایل ژانویه در تهران بودند.
حمادی در اواخر ژانویه حامل پیام محرمانهای از سوی صدام برای هاشمی رفسنجانی بود. دیدار مجدد حمادی از تهران در ماه فوریه صورت گرفت. طارق عزیز در مسیر رفت و برگشت خود به مسکو در اواسط فوریه در تهران توقف کرد.
در ششم مارس حمادی سفر اعلام نشدهای به مناطق مرزی ایران داشت. این سفر در بحبوحه قیام شیعیان جنوب عراق و ظاهراً با هدف ترغیب ایران به عدم حمایت از شورشیان صورت میگرفت. هر از چند گاهی مذاکراتی بین مقامات بلند پایه ایرانی و عراقی، شامل هاشمی رفسنجانی، ولایتی و حسن حبیبی، معاون اول رئیس جمهور صورت میگرفت.
این فرض که ایران از موفقیت عراق در حمله به کویت خرسند باشد، امری غیر قابل قبول بود. زیرا عراق در صورت بهرهمندی از منابع نفتی و ثروت و بنادر کویت در خلیج فارس به یک تهدید عمده علیه امنیت ایران تبدیل میشد.
ایران هرگز در خواسته خود مبنی بر خروج بیقید و شرط عراق از کویت – حتی در شرایطی که این کشور در پی امضای یک پیمان صلح جامع با عراق بود – تردید نکرد. ایران تحریمها را نقض نکرد و از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل علیه عراق حمایت کرد. در عمل، ایران بدون آنکه ادعایی بکند همچون ایالات متحده و همپیمانان او مرز خود را به روی عراق بست.
قیام شیعیان جنوب عراق در فوریه و مارس مناسبات بین دو کشور را بدتر کرد. شدت و وسعت این قیام نشان میداد که رهبران و نیروهای پیشرو آن بومی بوده و ایران نقشی در ترغیب یا هدایت آن بر عهده ندارد.
تا ظهور این قیام، محدودیتهایی علیه شیعیان عراق از سوی ایران اعمال میشد. در تمامی مدت بحران کویت و پس از شکست ارتش عراق روشن شد که ایران حرکت شیعیان جنوب عراق را تشویق و ترغیب نمیکند. به همین دلیل در دوران حیات امام خمینی(ره) مسئلهای به نام حکومت شیعه در بغداد مطرح نشد. البته “آیتالله محمد باقر حکیم”، رئیس وقت مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق که در ایران به سر میبُرد دارای مواضع استواری بود.
بنابراین، این میزان کمک با توجه به سرکوب وحشیانه قیام و هتک حرمت در کربلا و نجف امری قابل پیشبینی بود. تا پایان ماه مارس ۱۹۹۱ مناسبات دو کشور بار دیگر به تیرگی گرایید و تردیدهایی در طرفین نسبت به رفتار یکدیگر ایجاد شد. عراق ایران را متهم به دخالت در امور داخلی این کشور میکرد و از مقامات ایرانی میخواست تا خود را از این امر کنار بکشند.
شاید از ابتدای امر نیز محتوای نامه چهاردهم آگوست صدام حسین چیزی کمتر از آن بود که عموماً ادعا میشد. آنچه صدام در نامه بدان اشاره میکرد شاید بیش از آن چیزی بود که در عمل مایل به انجام بود.
پیشنهاد صدام در هر مورد با توقعات کاملاً غیر واقعیاش در هم آمیخته بود. وی انتظار داشت که ایران به مسئله تجاوز عراق به کویت به دیده اغماض بنگرد و بیشتر به خواستهاش در مورد حاکمیت مشترک بر شط بیندیشد نه به خطری که تجاوز عراق ممکن است ایجاد نماید.
سرانجام، شرایط حاصل از تجاوز عراق به کویت که منجر به نگارش نامههای صدام به هاشمی رفسنجانی شد، خود تهدیدات و موانع جدی در مسیر برقراری روابط ایران – عراق ایجاد کرد. قیام شیعیان جنوب عراق تنها یکی از حوادث بسیاری بود که بار دیگر اختلافات عمیق و پیچیده میان دو کشور را نمایان میساخت.
صدام در آخرین نامه خود به هاشمی رفسنجانی نوشت: «با این تصمیم ما، دیگر همه چیز روشن شده و بدین ترتیب همه آنچه را که میخواستید و بر آن تکیه میکردید تحقق مییابد» و این یعنی دستهای صدام به نشانه تسلیم بالا رفت.